|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
چهارشنبه 22 مرداد 1404
جلسه ششم - دهه دوم محرم الحرام ۱۴۴۷
شجاعت حضرت زینب در ایراد خطبه در کوفه
هو الحق سخنرانی آیت الله قرهی(حفظه الله) جلسه ششم - دهه دوم محرم الحرام 1447
تیر 1404
شجاعت؛ پیروزی نقد الهی است در جلسه گذشته عرض کردیم که میفرمایند: شجاعت، نصرت نقد پروردگار عالم است. نیازی نیست آینده پیروز بشود، همین خود شجاعتش عامل پیروزی است. «الشَّجَاعَةُ نُصْرَةٌ حَاضِرَةٌ». یمنیها را مثال زدیم. یا بیان کردیم که وقتی زینب کبری، آن عقیله بنیهاشم، وارد کوفه شدند، با همان شجاعتی که از خود نشان دادند، لرزه بر ارکان حکومتشان اندانختند. هم سید بزرگوار در "لهوف" و هم آیت الله طبرسی در "احتجاج" بیان کردند: حضرت طوری وارد کوفه شدند که با این که سپاه کوفیان به دستور ابنزیاد ملعون آن را تزئین کرده بودند، شهر کوفه به لرزه افتاد. بیان میکنند: در راه حضرت زینالعابدین، امام العارفین، آقا علیبنالحسین(صلوات الله و سلامه علیه) مریض بودند. اما شب موقعی که وارد کوفه شدند، حالشان خیلی خوب شده بود. میگویند تا وارد شدند، بعضیها که تازه یادشان آمد عجب! این ها خاندان امیرالمؤمنین هستند، شروع کردند به گریه کردن. یکدفعه زینالعابدین صدایش را بلند کرد و فرمود: «أَهَؤُلَاءِ یَبْکُونَ لنا؟» اینها دارند برای ما گریه میکنند؟ پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟ به یک معنای دیگر یعنی آن کشتنتان کجا و این گریه کردنتان کجا؟! شجاعت حضرت زینب در ایراد خطبه در کوفه بیان میکنند وقتی زینب کبری با دست اشاره کرد: ساکت باشید، والله قسم چنان ابهتی داشت کأنّ علیبنابیطالب با دستش همه را ساکت میکرد. همه سکوت کردند. حتی امام زینالعابدین هم بیان میفرمایند که خیلی عجیب است، حتّی زنگ شتران از صدا افتاد و یک سکوت عجیبی همه جا را فرا گرفت. وقتی هم که صدای زینب کبری طنین انداخت، خیلی ها می گفتند ما فکر کردیم امیرالمؤمنین دارد صحبت میکند. فرمودند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ وَ...»: پدرم پیامبر را بیان میکند. بعد اشاره میکند: شما چه کردید؟ « یَا أَهْلَ اَلْکُوفَةِ وَ یَا أَهْلَ اَلْخَتْرِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْخَتْلِ وَ اَلْخَذْلِ وَ اَلْمَکْرِ...»: اما بعد، اى اهل کوفه، اى مردم مکارِ خیانتکار! آیا بر ما مىگریید و ناله سر مىدهید؟ هرگز دیدههاتان از اشک تهى مباد! اصلاً ادبیات اهل بیت در خطبههایی که دارند بی نظیر است. به قول آن مرد الهی و عظیمالشأن استاد عظیمالشأنمان آیتالله مرعشی نجفی فرمودند: اگر میخواهید بدانید خطبهها برای حضرات معصومین است یا نه. آهنگ آنها یک آهنگ با نظم و دارای یک مصرع مخصوص و بلاغت خاصی است که هیچ احدی این را ندارد. خیلی جالب است. جرج جرداق مسیحی میگوید: من اولین بار که نهجالبلاغه را خواندم، آن چیزی که مرا گرفت، بلاغتی بود که در سخنان به چشم می خورد. بعد بیان میکند که هر چه من نهجالبلاغه را خواندم، خسته نشدم. جالب اینجاست که می گوید: من رمانهای بسیار عالی عرب و غیر عرب را که بسیار دلنشین است، اگر دوبار یا سه بار بخوانم، دیگر بیشتر نمیتوانم. اما نمیدانم سخنان علی چه بود که هر چه میخواندم، باز میخواستم بخوانم. حالا ما تا به حال چند بار نهجالبلاغه خواندیم؟! میدانید جرج جرداق ۲۰۰ مرتبه نهجالبلاغه را خوانده است. ببینید اینجا هم همین است: « یَا أَهْلَ اَلْکُوفَةِ وَ یَا أَهْلَ اَلْخَتْرِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْخَتْلِ وَ اَلْخَذْلِ وَ اَلْمَکْرِ...» ببینید این سجع که دارد، چقدر عالی و زیباست. این که در مورد حضرت زینب فرمودند: «عَالِمَةٌ بِغَیْرِ مُعَلِّمٍ» همین است. حضرت فرمودند: سپاس خدای را و درود بر پدرم محمد مصطفی و خاندان پاک و برگزیده اش. بعد فرمودند: ای مردم کوفه! ای مردمان دغلپیشه و فریبکار! ای مردم بیهمت و حیلهگر! گریه میکنید؟ اشک چشمهایتان خشک نشود! نالههایتان هیچ موقع پایان نپذیرد. بعد بیان کرد: «فما مثلکم الا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ» الله اکبر! چقدر زیبا دارد بیان میفرماید. فرمودند: میداند مثل شما مثل کیست؟ حکایت شما حکایت زنی است که رشته خود را پس از این که محکم بافته، پنبه میکند و از بین میبرد. شما سوگند خوردید. چه شد آن سوگندهایتان؟ سوگندهایی که شما خوردید، برایتان دستمایه فساد شد. این که در روایات داریم حضرات معصومین به ما میگویند: قسم نخورید. برای همین است که ما گاهی قسم میخوریم ولی خلاف قسم انجام میدهیم و خودش عامل فساد میشود. شما قسم خوردید. این بار دیگر با امیرالمؤمنین فرق میکند. دیگر این بار تمام است. مثل این که بعد از این قضایا یک عده محضر حضرت زینالعابدین آمدند و توابین بلند شدند و ... . متأسفانه این مطالب کم گفته شده، ما تاریخ را باید بدانیم. الان هم دارد تکرار میشود. عزیزان من! آمدند به حضرت گفتند. حضرت گفت: خجالت نمیکشید؟ دست بردارید. لذا حضرت زینب فرمود: ای مردم کوفه! ای مردم دغلپیشه و فریبکار! شما حکایتتان این است. شما چه دارید؟ جز لاف زدن. جز فریب دادن. جز دشمنی. جز دروغ. شما فقط دروغ میگویید. لاف میزنید. فریب میدهید. دشمنی میکنید. دروغ میگویید. حالا مردها هم ایستادند، زنها ایستادند. خیلی جالب است بیان میکند: وقتی زینب کبری شروع کردند خطبه خواندن، حتی صدای زنگ شتران نمیآمد. تمام این مأمورانی که مأمور بودند اسرا به کوفه بیاورند و اینها را بچرخانند و به تعبیری ذلیل کنند، همه آنها هم مات و مبهوت بودند و همه گریهشان گرفته بود. فرمود: شما مثل کنیزان چاپلوس میمانید. شما مثل سخنچینها میمانید که فقط دشمن هستید. الله اکبر! خیلی عجیب بیان میفرمایند. شما میدانید مثلتان چیست؟ شما مثل آن گیاهی هستید که به ظاهر سبز است، منتها سرگین بر رویش افتاده است. شما به درد هیچ چیزی نمیخورید. شما گندیده هستید. شما مثل نقرهای هستید که رویش کثافت ریختند. عجیب دارد به آنها میتازد. شجاعت را ببینید! اما بعضیها تصور میکنند اگر اهل بیت اخلاقی هستند، دیگر نباید هیچ جا چیزی بگویند. نه! عزیزدلم! با آنهایی که دشمن هستند و علنی خیانت میکنند، اینطور صحبت می کردند. ما چیزی که علنی است. مثل این که ما مدام می گوییم امامالمسلمین بارها بیان کردند: ما هیچ موقع از این مذاکرات نتیجه نگرفتیم. اما کسئولین محترم بریکس را که خیلی مهم است و رؤسای جمهور آمدند، رها می کنند و وزیر امور خارجه را میفرستند، بعد خودشان تشریف میبرند آذربایجان. نگویید این مطالب ضد وحدت است. کجا ضد وحدت است؟ این که ایشان را میچرخانند و میگویند: تو آن جا برو، ضد وحدت است؟! بریکس را رها کردن کم چیزی نیست. خیلی از مطالب دیگر را هم ما همینطور از دست دادیم. باید بعضی وقتها گفت. ببینید چطور حضرت زینب کبری با اینها صحبت میکند و می فرماید شما این گونه هستید. بعد فرمودند: به خدا قسم! شما بد توشهای برای آخرت خودتان درست کردید. «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ»: شما تا آخر در عذابید و گرفتارید. الان هم همین است دیگر گرفتارند. بندههای خدا گرفتار آمریکاییها هستند! حضرت می فرمایند: برای برادرم گریه میکنید؟؟؟ عجب! به خدا قسم! مدام گریه خواهید کرد. آن قدر گریه میکنید که خندههایتان کم می شود. شما زیر بار ننگ رفتید. ننگ گریبان گیر شما شده، پس گریه کنید که هر چه گریه میکنید کم است. بعد فرمودند: «و لن تغسلوا دنَسها عنکم، ابداً فسلیل خاتم النبوة و معدن الرسالة، و سید شباب اهل الجنة» اما بدانید که این وبال از گردن شما برداشته نمیشود. چون شما حجت خدا را به شهادت رساندید. به خدا! شما به شنیعترین مطالب گرفتار شدید، خودتان خبر ندارید. شما هیچ موقع از این نالهها و فغانها آزاد نمیشوید. اصلاً خدا شما را از این نالهها و فغانها ترخیص نمیکند. در تاریخ خواهید دید. دیگر همیشه شما ذلیل خواهید شد و وبال دامنتان را گرفته و رهایتان نخواهد کرد. این را بدانید. میدانید شما چرا اینطور شدید؟ شما چه کسی را کشتید؟ یک آدم عادی را کشتید؟ جنگ عادی بوده؟ حالا این که دعوت کردید و خیانت کردید به جای خودش. اما میدانید چه کسی را کشتید؟ شما چطور میخواهید پاک بشوید؟ شما فرزند خاتمالانبیا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) را کشتید. شما معدن رسالت را کشتید، شما آقای جوانان اهل بهشت را به شهادت رساندید. میخواهید با گریه پاک بشوید؟ مگر الکی است؟ عبرتگیری از تاریخ یک مثال بزنم. مگر جریان شهادت سید حسن نصرالله تمام می شود؟! ابداً تمام نمیشود. من سربسته بگویم. نمیشود باز کرد. گفت: تو حدیث مفصل بخوان از این مجمل. ای بسا یک دلیل این مصائب یک دلیل همین است. موقعی که باید حرکتی می زدیم، نشد و ایشان را به شهادت رساندند. نمیخواهم ناامیدی ایجاد کنم اما انسان باید آینده را به خوبی ببیند، «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ». اگر ما بصیرت نداشته باشیم، اگر عبرت نگیریم، تاریخ تکرار می شود. حضرت میگویند: شما میدانید چه کسی را کشتید؟ بالاخره جزا دارد. وقتی ما کم بیاوریم، جزا دارد. در همین جنگ تحمیلی دیدید که گفتند ساعت یک نیمهشب سردار با عظمت شهید سلامی زنگ میزند به آقای جبلی و میگوید: میخواهند امشب حمله کنند. ۳ ایشان به شهادت میرسد. ۵ شهید حاجیزاده و بعد افراد دیگر. ۹ نفر هستند، ولی منتظرند نفر دهم بیاید و بعد بزنند. اینها چیست؟ جز نفوذ است؟! چه کسی میداند که فلان فرد چه زمانی می آید؟ اینها را مثلاً چند تا افغانی میدانند؟ نه! هر که هست، ردهاش خیلی بالاست که خبر می دهد: آخری هم آمد. بعد ده تا سردار مهم یک جا با هم بروند. آقا! شوخی نیست. مگر کسی خبر دارد رئیس حفاظت اطلاعات سپاه کجا میرود؟ اصلاً جایشان معلوم نیست. این کیست که میداند او الان با معاونش کجاست؟ و دقیقاً همان جا را بزنند! باید دنبال این باشیم. چه دستی در کار است؟ چه شد که به اینجا کشیده شد؟ یک نفر باید تصمیم گیرنده باشد، «فاذا عزمت فتوکل علی الله» چقدر این فرمایشات حضرت زینب عجیب است که با این شجاعت هم بیان کردند. خدا کند بعد از این قضایایی که برای ما پیش آمده، یک نفر زینبوار پیدا شود بیاید بگوید: چه خبر است؟ چه کار کردید که کار به اینجا کشید؟ من اجمالاً و سربسته میگویم: در جنگ، سنگر شما و پناه شما، حزب و دسته شما، یک نفر است. پرچم یکی است. حجت خداست. در زمان غیبت هم یکی است: ولی فقیه است. دو تا نداریم. شاید یک عده بگویند ما قانون اساسی داریم و اینها متحجرند که این گونه حرف می زنند. بگذارید بگویند. خیلی حرفها زدند. بگذارید بگویند. ما هم رهبر داریم، هم رئیسجمهور. قربان برم خدا را یک بوم و دو هوا رو نمیشود که، هم شورای عالی دفاع و امنیت ملی داریم. آنها باید تصمیم بگیرند؟ عجب! همیشه باید یک نفر حرف آخر را بزند. عرض هم کردم، میفرمایند: شورا داشته باشید، «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ». اما به خود پیامبرش هم میفرمایند: «یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»: تمام شد. اگر عزم ببینی کاری شد، تمام است. توکل به خدا میگوید. حالا او چه میگوید؟ یک نفر باید حرف آخر را بزند. بماند این سید عظیمالشأن خون دلها دارد میخورد. گرچه میگویند: نه! اینطور نیست. همه هماهنگیم. عجب؟ همه چیز را هم گردن آقا میاندازیم. بعضیها خیلی زرنگند. عرض کردم اینجا هم گفتم، باز هم تکرار میکنم. خدا رحمت کند آن کنز خفی الهی آیتالله مولوی قندهاری به ما فرمودند: زمانی می آید که من نیستم، شما هستید. فتنههایی به وجود میآید. بعد فتنه اکبر رخ می دهد، تیرهای بلا به سمت ایشان میرود. شما خودتان را سپر بلای این سید عظیمالشأن کنید. خیانت به امام المسلمین، خیانت به امام زمان است حالا یک عده عوض اینکه خودشان را سپر بلای ولایت کنند، ایشان را سپر بلای خودشان کردند. همه چیز را گردن آقا میاندازند. معلوم است. آقا که نمیگوید که اینها دروغ میگویند، چون مملکت به هم میریزد. اما چه بگوییم؟ بگوییم؟ یک جور است. نگوییم؟ گناه دارد، فردای قیامت باید جواب بدهیم. چه کنیم؟ گاهی خدا شاهد است آدم میگوید: ای کاش نبودیم، شهید شده بودیم، نمیدیدیم این روزها را. همین است که می گویند خدا کند انسان به چه کنم چه کنم نیفتد. ما به چه کنم چه کنم افتادیم. چه بگوییم؟ چه نگوییم؟ بدانید من روی منبر رسول الله در خانه خدا، دارم قسم جلاله میخورم: والله قسم! خدا شاهد است هر کسی به این سید عظیمالشأن خیانت کند، یقین صددرصد دارد به امام زمان خیانت میکند. خدایا! هر که خیانت میکند، ریشهاش را بکن. چون دیگر دست ما نیست. خدایا! هر کسی خیانت میکند به نایب امام زمان که خیانت به امام زمان است، آبرویش را بریز... مطالبی است. انسان میماند. خدایا چه کنیم؟ این شمهای از آن مظلومیتهای امیرالمؤمنین است. با امیرالمؤمنین چه کردند؟ با اهل بیت چه کردند؟
السلام علیک یا اباعبدالله
|
|
|